نخواهند کرد یا از هرگونه اظهارنظری که میتواند توسط دوستان، رقبا و دشمنان به عنوان نشانه »خروج از بی طرفی« تلقی شود، خودداری خواهند کرد. اما این خوش گمانی سازنده، زیاد به طول نینجامید. تنها ساعاتی پــس از پـخــش مـسـتـقیـم اظهـارات لاریجـانـی در تلـویزیون، یکی از ناظران موثر در انتخابات، حوادث اخیر در کشور را بهانه قرار داده و به جای عـمـل بـه تـوصـیه رئـیـس اصـولگرای مجلس برای »شـنیدن سخن تظاهرکنندگان«، حملات خود را متوجه کاندیدای مـعـتـرض نـمـود. او بـه هـمـیـن بـهانه، تحرکاتاخـیــر مــوســوی را مـوجـب نـشـان داده شـدن »جوهره او« دانست.
اگر کسی سوابق مربوط به تحولات ربع قرن گذشته کشور را نداند ممکن است گمان کند که این اظـهـارنـظر، فاقد هـرگونه پیشینهای است و تنها به خاطر حمایت مـوسـوی از تظاهرکنندگان یا اصرار او بر پیگیری شکایتهای انتخاباتی خود، بیان شده است. اما با یک عقبگرد 24 ساله، میتوان ریشههای دیگری برای برخی اظهارنظرهای نه چندان دوستانه و غیرسازنده در شرایط بحرانی کنونی پیدا کرد. شاید نگاهی به آن حوادث، بتواند جوهره موسوی و برخی مخالفان امروزین او را نیز آشکار سازد.
از اواسط تابستان 1364 و هم زمان با برگزاری چـهـارمـیـن دوره انـتـخـابـات ریـاست جمهوری، زمزمههای